مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 92/5/3
نظر

 

«خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ » (البقره، 7)

خداوند بر دل‏ها و بر گوش‏هاى آنان مهر (شقاوت) نهاده، و بر دیدگانشان پرده ‏اى (از غفلت) است و عذابى بزرگ خواهند داشت.

سئوال:
اینکه خداوند متعال فرموده: «چشم و گوش آنها را مهر می‌زنیم»؛ آیا اگر چنین نشود یعنی خداوند مهر شقاوت برآنها نزند آیا ممکن است که برگردند ؟ یعنی با مهر شقاوت خوردن آنها ،اسباب هدایت بر سر راه آنها قرار نمی گیرد ؟ و آیا این مسدود سازی راه هدایت با عدل الهی در تضاد نیست؟

 

ابتدا دقت کنیم که در این عالم خلقت، هیچ چیزی با عدل الهی در تضاد نیست.

عدل یعنی «قرار دادن هر چیزی در جای خودش» و عالم هستی، تجلی علم و حکمت و عدل الهی است.

خداوند متعال برای هدایت ما نشانه‌هایی قرارداده است، برخی از این نشانه‌ها را به قلم صُنع (صنعت، خلقت) نوشته و برخی دیگر را به قلم وحی نوشته و بر انبیایش نازل نموده است تا او را بهتر بشناسیم. پس قطعاً در قرآن کریم آیه‌ای یافت نمی‌شود که دلیلی متناقض بر علم، حکمت و عدل الهی باشد.

                          

از این رو خوب است که ذهن کار کند، برایش پرسش ایجاد شود که مثلاً این موضوع چگونه می‌شود و یا تعریف و توضیحش چیست؟ اما این که ذهن سریع ، در مقابل هر س?الی دراعم از علم خدا، حکمت خدا، رحمت خدا، عدل خدا و ... قرار گیرد و بخواهد به آیات قرآن برای رد خدا استدلال کند، درست نیست و جای تأمل دارد.

یک موقع اصلاً کسی خدا را قبول ندارد و یا نمی‌شناسد، قرآن کریم را به عنوان کلام وحی قبول ندارد؛ آن یک امر دیگری است و باید در موضوعات دیگری مورد بحث قرار گیرد، اما کسی که خدا را قبول دارد، پس می‌داند که ظلم به حق تعالی راه ندارد و هم چنین کسی که قرآن را قبول دارد که بدان استناد می‌نماید، باید مطمئن باشد که قرآن کلام خداست و نباید آیات آن را ضد خود او مورد استفاده قرار دهد. این سوء استفاده است.

پس، پاسخ «آیا با عدل خدا منافات و ضدیت ندارد»، همیشه منفی خواهد بود.

الف - آیه مورد بحث و ترجمه آن به شرح ذیل است:

«خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِیمٌ » (البقره، 7)

خداوند بر دل‏ها و بر گوش‏هاى آنان مهر (شقاوت) نهاده، و بر دیدگانشان پرده‏اى (از غفلت) است و عذابى بزرگ خواهند داشت.

 

و البته آیات بسیاری در این معنا وجود دارد، مانند:

«وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا» (الإسراء،46)

و (به مجازات کفرشان) بر دل‏هاى آنها پوشش‏هایى (از غرور و حبّ جاه و مال) قرار داده‏ایم که مبادا آن را بفهمند و در گوش‏هایشان سنگینى (قرار داده‏ایم)، و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد کنى در حال تنفر پشت مى‏کنند.

در قرآن کریم آیات بسیاری نیز در نقطه مقابل قرار دارد که می‌فرماید، شرح صدر برای فهم اسلام می‌دهیم، حفظ می‌کنیم، هدایت می‌کنیم، راه خروج را نشان می‌دهیم، در صورت تقوا «فرقان» می‌دهیم که حق و باطل را تمیز دهند و ... .

ب – اما نه اختیار از گروه اول سلب می‌گردد و نه از گروه دوم و این پرده یا آن هدایت، هیچ کدام جبری نیست. این انسان است که خود را در این میدان یا در آن شرایط قرار می‌دهد.

به عنوان مثال: اگر بیان شد «اگر کسی در آب فرو رود، دیگر صدای بیرون را نخواهد شنید» و یا «اگر چشمش را ببندد، دیگر چیزی را نخواهد دید»، دلیل نمی‌شود که نتواند از آب بیرون بیاید و یا نتواند چشمش را باز کند. و هم چنین اگر بیان شد که به کلیه حاضرین در این جلسه امتیاز داده می‌شود، دلیل نیست که کسی نتواند از آن جلسه خارج شود.

قانون خدا این است که قلب کافر شقی می‌شود و قلب شقی فهم نمی‌کند. این قانون خلقت است، لذا می‌فرماید: قلبشان را مُهر می‌کنیم. اما معنایش این نیست که باب بازگشت (توبه) را نیز می‌بندیم ، بلکه این بیان فعل آن فرد یا افراد است، نه بیان آینده‌ی آنها.

لذا انسان تا هنگامی که به حالت احتضار نرسیده است و مرگ را با چشم ندیده است، قابل بازگشت است و خداوند کریم نیز توبه پذیر می‌باشد. پس به محض این که بازگشت، قلب و چشم و گوشش باز می‌شود و فهم می‌کند.